نشسته ام چو غباری به شوق اذن دخول

بین خرابه در تبم

جمعه, ۲ آبان ۱۳۹۳، ۰۵:۳۲ ب.ظ

بین خرابه در تبم     واویلا

زحمت عمه زینبم    واویلا


تقصیر من بودکه عمو ، بی دست شد

راه ورودش به حرم   ،  بنبســت شد

غصه ی عالم رو دلم ،  جــا کــرده

این سربی تنت قدم  ،  تــا کــرده


بین خرابه در تبم   ای بابا

زحمت عمه زینبم  ای بابا

 بـابـا نبــودی بـبـینــی ، بد دیدم

همش به عمه حرف بد، میشنیدم

دخترای شامی بهم  ، خندیدن

چند روز پیش گوشوارمو ، دزدیدن


بین خرابه در تبم ای بابا

زحمت عمه زینبم ای بابا

خسته شدم دیگه از این تنهایی

آخه کی از سفر میای بابایی

دیگه تحمل ندارم باباجون

بیا منو ببر تو از این زندون

بین خرابه در تبم ای بابا

زحمت عمه زینبم ای بابا

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۸/۰۲
زکریا ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی